نامه ای به یک بیماری ایدز

منوی اصلی


نویسندگان


آرشیو موضوعی

داستان

داستان طنز

داستان های واقعی

داستان های غمگین کننده

داستان پند دهنده

داستان عاشقانه

اثبات یا عدم اثبات خدا؟

اثبات یا عدم اثبات خدا؟

لینک دوستان

تو گیم

دانلود رایگان بازی

ناین موزیک

welcome

ردیابی ماشین

حمل هوایی ماینر از چین

لیزر دوچرخه

هد اپ یسپلی کیلومتر روی شیشه

جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان هرجور داستان... و آدرس dastan2014.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 58
بازدید کل : 15418
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

آرشیو ماهانه


پیوند های روزانه


لوگوی ما

هرجور داستان...


لوگوی دوستان


بر چسب ها




نامه ای به یک بیماری ایدز

دو شنبه 24 شهريور 1393

سلام ساراجان

می دونم اصلا حالت خوب نیست تقریبا یک هفته شده که بهت خبر دادن به بیماری ایدز مبتلا شدی ، همه از دور و برت دور شدن ...

حتی پدر و مادرت و خانواده ات ...

همه می گن طفلک سارا 25 سالشه هنوز جونه

دوستات به چشم به فاحشه نگات می کنن

یه سری هم می گن خودش مقصره چون خودش خواست با اون پسره بی وجدان ارتباط داشته باشه ...

و همه اش حرفو و سرکوفت

نفسی برات نمانده ...

همه ش گریه گریه گریه

منم نمی خوام توی این نامه بهت ترحم کنم و برات دل بسوزانم نه اصلا

ببین سارا من 4 ساله با تو دوستم از زمانی که وارد دانشگاه شدم وقتی دیدمت نگاه معصومت من رو آروم می کرد نمی دونم چرا ؟

اما اینطوری صدات همیشه روحیه من قوی تر می کرد

همه ش به تو فکر می کردم و دوست داشتم مثل تو باشم اما من بچه روستا بودم و تو بچه شهر ...

تفاوت فرهنگی زیادی داشتیم اما خوبی های تو ، محبت های تو به من حتی تو سلام کردنت خیلی خوب بود خیلی ...

همیشه حرف از خوبی های تو برای خانواده ام تو روستا شیرین بود

مادرم دعات می کرد خواهرم مشتاق دیدارت .

سارا نمی خوام سرتو درد بیارم اصلا شاید این نامه ب منو هم نخونی ولی من رفیق نیمه راه نیستم ...

من چهار ساله با تو زندگی کردم ، چهارساله با خنده هات خندیدم ، چهارساله با گریه هات گریه کردم ، چهار ساله باهات نفس کشیدم چطور بی خیالت بشم ها ؟

سارا یه عمره خرابتم

اگه دوست نداری منو ببینی ولی من دلم برات خیلی تنگ شده خیلی

می خوام دوباره باهات برم دربند ...باهات برم پارک ... باهات برم دانشگاه

اخه بی معرفت درسته این بیماری درمانی نداره اما قرار نیست تو هم ناامیدانه بقیه عمرتو هم خودتو زجر بدی هم منو ...

شاید نتونی تا اخر عمرت ازدواج بکنی سخته می فهم ..

غیرقابله تحمه واقعا سخته اما تو می خوای همین طوری گوشه خونه بشینی و گریه کنی ؟

یه سری به کتاب خدا بزن فقط یک ایه از قرآن رو برات می خونم : لا تقنطوا من رحمه الله

تو که عربیت خوبه معنیش چی میشه اره خودشه : از رحمت خدایت ناامید نشو خدایی خودت نه خدایی مردم اطرافت

اگر یک ثانیه از عمرتم باقی باشه دلیل نمیشه بشینی گریه بکنی ...

دلیل نمیشه من رو هم تنها بذاری

حق نداری ...

نامه ی من خوب نبود بچه روستایی هستم کم سواد هستم دیگه ....

ختم کلام با من ازدواج می کنی ؟

*************************************************************

اگه دختری یا پسری به هر دلیلی به بیماری ایدز مبتلا شدند براتون مهم نباشه فقط بدونید اونا هم انسان هستند و حق دارند زندگیشون رو ادامه بدن.

نباید بد نگاهشون بکنید

نباید به این ادم ها توهین کنید

نباید زجرشون بدین

نباید اذیتشون بکنید

لطفا بفهمید

ببخشید یه کم تند حرف زدم 

باتشکر


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان های واقعی، ،
:: برچسب‌ها: داستان های واقعی،داستان راستی،داستان واقعی عبرت انگیز,

نوشته شده توسط فریق محمدی در ساعت 12:20



درباره



به وبلاگ خودتون خوش آمدید


مطالب پیشین

اثبات یا عدم اثبات خدا حتما بخوانید!!!
داستان لیلی و مجنون
داستان رابعه بنت کعب
دانشجو و خدا
اعترافات یک قاتل !!!
طناب
قورباغه
نمایشگاه
مرد بارانی
حکایت پند دهنده
زنجیر عشق
پادشاه و تخته سنگ
جمله طنز هفته
رنگ پوست
نامه ای به یک بیماری ایدز
داستان طنز ریس جمهور
داستان طنز لاغر شدن به روش جدید
اگه دو تا مرد طالب یه زن باشن توی مملکتهای مختلف چی به سر این سه نفر میاد؟
داستان طنز(زن در کشور های مختلف)
ارسال داستان+جایزه ویژه




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by dastan2014
This Template By Theme-Designer.Com